|
شيعي حسيني
|
رقم العضوية : 480
|
الإنتساب : Oct 2006
|
المشاركات : 18,076
|
بمعدل : 2.74 يوميا
|
|
|
|
المنتدى :
المنتدى العام
مناجات التائبین / بیم از ظهور خشم تو
بتاريخ : 05-12-2006 الساعة : 11:35 AM
خداي من!
تو مؤمن به خويش را، معتقد به خويش را، باورمند خويش را تعذيب مي كني؟!
تو بر تشنه ي اميدوار به رحمتت، چشمه ي عفو خويش را تحريم مي كني؟!
تو پناهنده ي به قله ي عفوت را به زير مي افكني؟!
نه، نه، نه اين از حضور جاودان عفو تو دور است.
به يأس افكندن، محروم كردن، به خذلان كشيدن با كرم تو منافيست.
لَيتَ شِعْري أَ الِشَّقاءِ وَلَدَتني اُمّي ام لِلْعَناء رَبَّتَني فَلَيتَها لَم تَلِدْني وَلَمْ تُرَبِنّي ...
اين كاش مي دانستم كه مادرم آيا براي شقاوت زاده است مرا؟
و براي رنج و حرمان پرورده است مرا؟
كه اي كاش مادرم نمي زادم چنين غايتي را و در دامن نمي پروردم چنين نهايتي را.
وَلَيتَني عَلِمْتُ اَمـن اَهْلِ السَّعادَةِ جَعَلتني وَ بِقُربِكَ وَ جَوارِكَ خَصَصْتَني فَتَّقِر بِذلِكَ عَيني وَ تطمئَن لَهُ نَفْسي...
و اي كاش مي دانستم كه آيا فخر سعادتمندانم بخشيده اي و همجوار خودت در بوستان نزديكيت دست كرامت بر سرم كشيده اي كه چشمانم روشني بيابد و دلم آرام و قرار بگيرد؟
اِلهي هَلْ تُسَّوِدُ وُجوهاً خَرَّتْ ساجِدةً لِعَظَمِتكَ...
خدايا! تو چهره اي را كه بر خاك عظمتت سائيده است سياه مي كني؟
زباني را كه به ثناء و مجد و جلال تو گويا شده است فرو مي بندي؟
دلي را كه با مهر تو عجين شده است مهر مي زني؟
خداي من!
تو گوشي را كه در دشت فرمان تو، به آواي تو دل خوش كرده است كر مي كني؟!
تو دستهايي را كه با هزاران اميد به سويت برخاسته است به زنجير مي كشي؟!
تو بدنهايي را كه بر قله ي عبادت تو صعود كرده است عذاب مي كني؟
اِلهي لا تغلِقْ عَلي مُوَحّديكَ اَبْوابَ رَحْمَتِكَ وَ لا تَحْجُبْ مشتاقيك عِنِ النَّظَرِ اِلي جَميلِ رُؤْيتِكَ...
خدايا!
بر پرستندگانت درهاي رحمتت را مبند و حجاب رخسار زيبايت را بر مشتاقانت مپسند!
اِلهي نَفْسٌ اَعْزَزْتَها بِتَوْحيدِكَ كَيفَ تُذِلُّها بِمَهانَةِ هِجْرانِكَ...
خدايا!
جاني كه به توحيد تو عزت يافته است چگونه خواريش را در هجرانت تحمل مي كني؟
دلي را كه در آتش عشقت سوخته است چگونه در آتش عذابت مي سوزاني؟
خداي من!
تو پناهم ده! تو دريابم! تو در كنارم گير!
از گرداب دهشتناك غضبت و سيل توفنده ي خشمت تو رهائيم بخش!
يا حَنّانُ يا مَنّانُ! يا رَحْمنُ! يا جَبّارُ يا قَهّارُ! يا غَفّارُ! يا سَتّارُ! نَجِّني بِرَحْمَتِكَ مِنْ عَذابِ النّار.
اي منّت نعمت هاي عظيم تو بر ما و تو بندگان را دلسوزنده!
اي خيل عام را بخشنده! و خواص را در كنار گيرنده!
اي از خطايا در گذرنده! اي قهار مهر آكنده! ملجأ هر پناهنده! مأمن هر گريزنده! مشتاق هر شتابنده!
اي گناهان را بخشنده و عيوب را پوشنده !
خدايا!
به رحمتت كه رهايم ساز از عذاب آتش و حرارت نار.
و نجاتم ده از رسوايي ننگ و فضيحت عار، در آن زمان كه ابرار را برتري مي بخشي بر اشرار، در آن زمان كه درون به هم مي ريزد و برون به هول مي آميزد.
اَذَاْ امتازَ الْاَخيارُ مِنَ الْاَشرارِ وَ حالَتِ الْاَحْوالَ وَهالَتِ الْاَهْوالُ وَ قَرُبَ الْمُحْسِنونَ وَ بَعُدَ الْمُسيؤنُ و وُفِيتْ كُلُّ نَفْسِ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يظْلَمُون.
در آن زمان كه نيكوكاران و محسنين به بارگاه رحمتت قرب مي يابند و بدكاران و ستمكاران به خويش، به ديار خشمت تبعيد مي شوند.
در آن زمان كه هر كس به دروي كاشته هاي خويش مي نشيند و غبار ظلم بر چهره ي كسي نمي نشيند.
|
|
|
|
|