|
شيعي حسيني
|
رقم العضوية : 480
|
الإنتساب : Oct 2006
|
المشاركات : 18,076
|
بمعدل : 2.75 يوميا
|
|
|
|
المنتدى :
المنتدى العام
استاد پنج ساله!
بتاريخ : 03-11-2007 الساعة : 11:36 PM
پاي درس امام شناسي دختر شهيد عمار ياسر
عبد الواحد بن زيد نقل مىكند كه روزگاري به زيارت خانهي خدا رفتم، در وقت طواف دختر پنج سالهاى را ديدم كه پردهي كعبه را گرفته، به دخترى مثل خود مىگفت: قسم به آنكه به وصايت رسول اللّه صلى الله عليه و آله انتخاب شد؛ ميان مردم احكام خدا را يكسان اجرا مىكرد؛ حجّتش بر ولايت آشكار و همسر فاطمه مرضيّه سلام الله عليها بود؛ مطلب چنين و چنان نبود.
از ايـنـكه دخترى با آن كمى سنّ، على بن ابيطالب عليه السّلام را با آن اوصاف تعريف مى كرد در شگفت شدم كه اين سخنان بر اين دهان بزرگ است !!
گفتم: دخترم آن كيست كه اين اوصاف را داراست؟
قالَت ذلِكَ وَ اللّه عَلَمُ الاَعلامِ وَ بابُ الاَحكامِ وَ قَسيمُ الجَنَّةِ وَ النّار وَ رَبّانِىُّ هذِهِ الاُمَّة وَ رَاسُ الاَئِمَّة ، اَخـُوالنَّبـِىَّ وَ وَصِيُّهُ وَ خَليفَتهُُ فى اُمَّتِه ذلِكَ اَمِيرُالمُؤمِنِين عَلِىُّ بنُ اَبِى طالِب
گـفـت: او واللّه بـزرگ بـزرگـان ، و بـاب احـكام ، و قسمت كننده بهشت و دوزخ ، تربيت كـنـنـده ايـن امـّت، اوّل امـامـان، بـرادر و وصـىّ و جـانـشـيـن رسول اللّه عليه السّلام در ميان امّت، او مولاى من اميرالمؤمنين على بن ابيطالب است .
با آنكه غرق تعجّب شده بودم، با خود مىگفتم :
اين دختر با اين كمى سن اين معرفت را از كجا پيدا كرده است؟
ايـن مـغـز كـوچـك ايـن هـمه اوصاف عالى را چگونه ضبط كرده و اين دهان كوچك اين مطالب بزرگ را چطور اداء مىكند؟!
گفتم :دخترم على عليه السّلام از كجا داراى اين صفات شد كه مىگوئى؟
پاسخ داد :پـدرم (عـمـّار بـن يـاسـر) دوسـت او بـود كـه در صفّين شهيد شد، روزى على عليه السّلام به خانه ما به ديدار مادرم آمد، من و برادرم از آبله نابينا شده بوديم، چون ما دو يتيم را ديد، آه آتشينى كشيد و گفت :
للّه للّه مـا اِن تـاوَّهتُ مِن شَيى ٍ رُزِيتُ بِهِ كَما تَاَوَّهتُ لِلاَطفالِ فِى الصَّغَرِ، للّه للّه للّه
قَدِمتَ ولِدَهُم مَن كانَ يَكفُلُهُم فِى النّائِباتِ وَ فى الاَسفارِ وَ الحَضَرِللّه للّه للّه
در هـيـچ مـصـيـبـتـى كـه پـيـش آمـده آه و نـاله نـكـردهام، مـانـنـد آنـكـه بـراى اطفال خردسال كردهام .اطفالى كه پدرشان مرده، چه كسى كفيل و عهده دار آنها مىشود؟
در پيشامدهاى روزگار و در سَفَر و حَضَر
آنگاه ما را پيش خود آورد، دست مبارك خويش را بر چشم من و برادرم ماليد.
سپس دعاهائى كرد، دستش را پايين آورد كه چشمان نابيناى ما بينا شد.
اكنون من شتر را از يك فرسخى مىبينم كه همهاش از بركت او است، (صلوات خدا بر او باد).
كمربند خويش را باز كردم كه دو دينار بقيّه مخارج خود را به او بدهم از اين كار تبسّمى كرد و گفت :ايـن پول را قبول نمىكنم گرچه اميرالمؤمنين عليه السّلام از دنيا رفته ولى بهترين جانشين را در جاى خود گذاشته است، مـا امـروز در كـفالت حضرت حسن مجتبى عليه السّلام هستيم، او ما را تأمين مى كند، نيازى نداريم كه از ديگران كمك قبول كنيم .
سپس آن دختر به من گفت: على عليه السّلام را دوست مىدارى؟
گفتم: آرى
گفت: بشارت بر تو باد، تو بر دستگيره محكمى چنگ زدهاى كه قطع شدن ندارد.
آنگاه از من جدا شد و اين اشعار را زمزمه مىكرد:
للّه للّه ما بُثَّ عَلِىٍ فِى ضَمِير فَتىً اِلاّ لَهُ شَهِدَت مَن رَبِّهِ النِّعَمُ للّه للّه للّه
للّه للّه وَ لا لَهُ قَدَمٌ زَلَّ الزَّمانُ بِها اِلاّ لَهُ ثَبَتَت مِن بَعدِها قَدَمُ للّه للّه للّه
للّه للّه ما سَرَّنى اِنَّنِى مِن غَيرِ شِيعَتِهِ وَ إِن لِى ما حَواهُ العَرَبُ وَ العَجَمُ للّه للّه للّه
دوسـتـى عـلى در قلب هيچ جوانمردى گسترش پيدا نكرده، مگر آنكه نعمتهاى خداوندى نصيب او شده است .
دوسـت عـلى عليه السّلام، اگر روزگار قدمى از او بلرزاند، قدمى ديگر براى او ثابت مىماند.
دوسـت نـدارم كـه مـن از پـيـروان عـلى نـبـاشـم در عـوض مال همه عرب و عجم از آن من باشد.
|
|
|
|
|